شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب

فردوسی » هجونامه (منتسب)... بسی رنج بردم در این سال سیعجم زنده کردم بددین پارسی... نگویی که این خیره گفتن چراستکه بددین و بدکیش خوانی مرامنم شیر نر میش خوانی مرا ...... بسی رنج بردم در این سال سیعجم زنده کردم بددین پارسیبه دانش نبد شاه را دستگاه ...... پشیزی به از شهریاری چنینکه نه کیش دارد نه آیین و دین-------------------------------ابوالقاسم فردوسیفردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر... به گفتار پیغمبرت راه جویدل از تیرگی ها بددین آب شویچه گفت آن خداوند تنزیل و وحی ... -------------------------------ابوالقاسم فردوسیفردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود... یکی پاک دستور پیشش به پایبداد و بددین شاه را رهنمایمرا خیره گشتی سر از فر شاه ...-------------------------------ابوالقاسم فردوسیفردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲... پر از خون دو دیده پر از کینه سرهمی بنگرید این بدان آن بددینز کردار بیداد شاه زمین ... -------------------------------ابوالقاسم فردوسیفردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳... تبه گردد آن هم به دست تو بربددین کین کشد گرزه گاوسرچو بشنید ضحاک بگشاد گوش ...-------------------------------ابوالقاسم فردوسیفردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲... ز کار آگهان آگهی یافتمبددین آگهی تیز بشتافتمکجا از پس پرده پوشیده روی ...... سزا را سزاوار بی گفت وگویفریدون پیامم بددین گونه دادتو پاسخ گزار آنچه آیدت یاد ...-------------------------------ابوالقاسم فردوسیفردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۰... سپردم شما را کلاه و نگینبددین روی با من مدارید کینمرا با شما نیست ننگ و نبرد ...... نهانی ندانم ترا دوست کیستبددین آشکارت بباید گریستسر تاجور ز آن تن پیل شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...

ابوالقاسم فردوسی فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۴ ... زدم بر زمین بر چو پیل ژیان بددین آهنین دست و گردی میان چو افگنده شد شاه زین گونه خوار ... ------------------------------- ابوالقاسم فردوسی فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱ ... نیابید و از نوذر شاه مهر بددین گیتی اندر بود خشم شاه به برگشتن آتش بود جایگاه ... ------------------------------- ابوالقاسم فردوسی فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۹ ... شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...

ابوالقاسم فردوسیفردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴بددین داستان نیز شب برگذشتسپهر از بر کوه تیره بگشت ...... که بودند چون گوهر نابسودبدو گفت بنگر بددین تخت و گاهپرستنده چندین بزرین کلاههمه نارسیده بتان طراز ...... همه یک به دیگر بگفتند ماهنیارد بددین شاه کردن نگاهبرفتند هر یک سوی تخت خویش ...... چو ایشان برفتند سودابه گفتکه چندین چه داری سخن در نهفتنگویی مرا تا مراد تو چیست ...... نه با اهرمن آشنایی کنموگر سرد گویم بددین شوخ چشمبجوشد دلش گرم گردد ز خشم ...... کنون هفت سال ست تا مهر منهمی خون چکاند بددین چهر منیکی شاد کن در نهانی مرا ...... تو بانوی شاهی و خورشید گاهسزد کز تو ناید بددینسان گناهوزان تخت برخاست با خشم و جنگ ...... سیاووش را سر بباید بریدبددینسان بودبند بد را کلیدخردمند مردم چه گوید کنون ...... ز فرزند و ز تاج وز خواستهز دینار وز گنج آراستهبگفتم که چندین برین بر نهمهمه نیکویها به دختر دهم ...... که تنگی دل آرد خرد را به خوابنگه کرد باید بددین در نخستگواهی دهد دل چو گردد درست ...... تهی مانی و راز من نشکنیمگر کاین همه بند و چندین دروغبددین بچگان تو باشد فروغبه کاووس گویم که این از منند ...... چنین گفت جادو که من بی گناهچه گویم بددین نامور پیشگاهبگفتند باشاه کاین زن چه گفت ...... پر اندیشه گشتی به دیگر کرانز هر در سخن چون بددین گونه گشتبر آتش یکی را بباید گذشت ...... چو این داستان سر به سر بشنویبه آید ترا گر بددین بگروینهادند بر دشت هیزم دو کوه ...... بدو گفت سودابه کای شهریارتو آتش بددین تارک من ببارمرا گر همی سر بباید برید ...... سیاوش چنین گفت با شهریارکه دل را بددین کار رنجه مداربه من بخش سودابه را زین گناه ...... بجایی که کاری چنین اوفتادخرد باید و دانش و شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۹ ... اگر من برفتم بگفت کسی که بهره نبودش ز دانش بسی چو بیداد کردم بسیچم همی ... --------------------------------------------- فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۰ ... درود شهنشاه ایران دهی ز دانش ندارد دلت آگهی درودم از ارجاسپ آمد کنون ... --------------------------------------------- فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۱ ... شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...

--------------------------------------------- فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۷ ... بلرزید طینوش بر جای خویش پشیمان شد از دانش و رای خویش بدو گفت کای شاه برترمنش ... --------------------------------------------- فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۸ ... که پیروزگر باد همواره شاه به افزایش و دانش و دستگاه دگر گفت کای شهریار سترگ ... ... خرد بی گمان نزد تو کاسته ست بر ما شکیبایی و دانش است ز دانش روانها پر از رامش است شکیبایی از ما نشاید ستد نه شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور پسر اردشیر سی و یک سال بود » بخش ۲ ... بخواهی ز گنج آنچ آید به کار تو از دانشی فیلسوفان روم فراز آر چندی بران مرز و بوم ... --------------------------------------------- فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اورمزد » بخش ۱ ... بر سفلگان تا توانی مگرد هرانکس که دانش نیابی برش مکن ره گذر تازید بر درش ... ... به بد در جهان تا توانی مکوش خرد همچو آبست و دانش زمین بدان کاین جدا و آن جدا نیست زین ... شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱... به مادر که فرزند شد تاجورنیایش کنان شد سر و تن بشستبه پیش جهانداور آمد نخست ...فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۰... جهانجوی خسرو سر و تن بشستبدان نیستان در نیایش گرفتجهان آفرین را ستایش گرفت ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۲... جهاندار هشتم سر و تن بشستبیاسود و جای نیایش بجستبه پیش خداوند گردان سپهر ...====================کلید واژه ها و برگزیده هانیایشسر و تن بشستجهانجوی خسرو سر و تن بشستجهاندار هشتم سر و تن بشستنیایش کنان شد سر و تن بشست....به پیش جهانداور آمد نخستجهاندار هشتم سر و تن بشست.........بیاسود و جای نیایش بجست شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰... زمانی نوان پیش آذر کشسببرسم نیاکان نیایش کنیمروان را به یزدان نمایش کنیم ...====================کلید واژه ها و برگزیده هانیایشرسم نیاکان برسم نیاکان نیایش کنیم.......روان را به یزدان نمایش کنیم شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳... به فرمان یزدان چو این گفته شدنیایش همانگه پذیرفته شدبزد پر سیمرغ و بر شد به ابر ...۱۰فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۹... شوم پیش یزدان ستایش کنمچو ایزد پرستان نیایش کنممگر کو دل سام و شاه زمین ...۱۲فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۲... به پیش بزرگان ستایش کنیمهمان پیش یزدان نیایش کنیمچنین گفت اغریرث پرخرد ...۱۳فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴... شب تیره تا برکشد روز چاکنیایش کنم پیش یزدان پاکمگر باز بینم بر و یال تو ...۱۴فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۸... بپرسید و بنشست نزدیک اویتهمتن به یزدان نیایش گرفتابر آفرینها فزایش گرفت ... ۱۵فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۶... به یک هفته بر پیش یزدان پاکهمی با نیایش بپیمود خاکبهشتم در گنجها کرد باز ...۱۸فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۹... همی رخ بمالید بر تیره خاکنیایش کنان پیش یزدان پاکچو بگذشت یک چند گریان چنین ...۱۹فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۳... همی گفت صد ره ز یزدان سپاسنیایش کنم روز و شب بر سه پاسکه کس را بسان تو فرزند نیست ... ۳۳فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۷... کنون زور کردن نیارد بهاهمه پیش یزدان نیایش کنیدبخوانید و او را ستایش کنید ... ۳۴فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۰... ازان پندها داشتم من سپاسنیایش کنم روز و شب در سه پاسز یزدان همی آرزو خواستم ...۳۵فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۶... ستاینده مرد نادان شوندنیایش کنان پیش یزدان شوندهمی داند آنکس که گوید دروغ ... ۴۱فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...